محمد گيج

Mohammadgij Az Hame Ja Matlab Dare

یکشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۳

3 خرداد

سلام.امروز 3 خرداد ماه 1383 هستش.سالروز فتح خرمشهر.شهري كه اين آخوندها زياد بهش ميبالن.ولي خداييش هيچي نيست.نه اينكه قصد توهين داشته باشم نه.منظورم اينه كه نسبت به گذشته هاي دور كه يكي از بهترين منطقه هاي كشور بود الان فقط يه شهر متروك و خرابه.تقريبا شبيه آشغالدوني شده.قصد توهين به كسي رو ندارم.
ولي هدف من از نوشتن اونم تو اين روز اينا نبود.خواستم به دختر خالم تولدش رو تبريك بگم.ايشالا كه حالا حالاها زنده باشه و جشن تولد هم بگيره!نه اينكه خسيس باشه و تولد نگيره.خلاصه خوش خوش خوش باشه.سرور تولدت مبارك


عكس تزييني است


گيج نظر

یکشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۳

فحش و ......

قبلا از كليه خوانندگان اين مطلب به خاطر الفاظ بكار رفته عذرخواهي مي نمايم.دريم دريم ديم ديم

فحشهای ایرانی هم برای خودشون عالمی دارن. توی این مطلب فحش های ناموسی که حواله مادر می شه رو می گذارم کنار چون در تمام دنیا بدون استثنا مادر هر فرد بارها مورد فحش و فضیحت قرار می گیره. اما بپردازیم به حدیث خواهر که در همه جا رواج نداره. خواهر هر فرد از جمله هدفهای آشکار یک فرد ایرانی فحش دهنده( چه زن و چه مرد) می باشد. بارها و بارها می شنویم که کـــ***س و کون خواهر گرامی که با تلفظ غلیط "خاااااااااااااار" باید خونده بشه ، در میون طرفین دعوا معامله می شه و من جدا نمی دونم اگر 2 نفر دعوا می کنن چه کار به خواهر همدیگه دارن؟

هویت بعدی که جذابیت کمتری نسبت خواهر گرامي داره، همانا عمه جانه (قربون عمت برم). به شخصه نشنيدم كه در فرهنگي به عمه گیر بدهند! نمی دونم ما ایرانی ها چه علاقه ای به عمه مبارک داریم. البته نحوه شخصیت عمه اصولا به عنوان جوک انتخاب می شه تا زمان عصبانیت که یهو بشنوید " کـــ***س عمت!" يا " عمه جنده!" يا "عمت رو گــ***اييدم!" و يا.... " عمت ايدز داره!". بنابراین اصولا عمه جان در بین شوخی های متداول جوانان شب و روز رد و بدل می شه. حالا شوهر عمه این وسط چه غلطی می کنه اون رو دیگه خدا داند و بس. مهم تر اینکه نمی دونم چرا خاله ها از فحش در امان موندن!(خداييش خاله حيفه كه فحش بشنوه) حال اگر تصور کنیم که شخص فحش خورنده متاهل هم باشه دیگه واویلا. همسر گرامي راه به راه به در و دیوار پاس میشه و جر واجر ميشه. به چند نمونه توجه کنید:
تا دسته تو %$# زنت: حالا اینجا می بینید که زن گرامي به راحتی مورد تجاوز قرار می گیره و از نوع فحش معلومه که تجاوز به شدت بوده!نامرد اصلا فكر خانم رو هم نكرد ، مثل يابو روندش توش.

زن قحبه: توی این فحش هم، خانوم گرامي با تنها چرخش یک زبان انگ فاحشه بودن بهش می خوره.بيچاره اين مرد ديگه تا آخر عمرش به زنش شك مي كنه!!!!!
زن پتی: این هم از اون فحشایی هست که در هنگام دعوا بین خود زنها هم رد و بدل می شه. جالبیش اینه که این ها رو از دهان دخترهای نسل جدید هم میشه شنید!

از جنس مونث که بگذریم می رسیم به یک هدف بسیار متعالی از فحش دادن شخص مقابل که همانا پدر گرامي می باشد.اصولا پدر يكي از بهترين و كم نقص ترين فحش خوري هست كه در تمام ادوار و اعصار وجود داشته.همچنين به علت عواقب كمي كه فحش دادن به پدر داره، بيشتر از اين فحش استفاده ميشه.در شوخي هاي دوستانه هم كه تنها موجود بي طرفدار پدر بدبخته . فحشهایی که حواله پدر ممکنه بشن، جالب و گاهی خنده داره مثلا به چند تاش توجه کنید:

ای بر اون روح پدرت شاشیدم!
گه به قبر پدرت بباره که توی نخاله رو پس انداخت!(پس مادر چه کرد این وسط)؟
ریدم تو دهن بابات که یه انی مثل تو رو تحویل جامعه داد.
تو روح اون پدر دیوثت سگ شاشید!
پدرسگ ولدزنا. اینجا می بینیم که هم پدر سگ شد و هم مادر فاحشه و هم شما حروم زاده. به این میگن آخر مینی مالیستی!!!

آهای گوساله. این هم از صنعت ادبی صغیر به کبیر بهره برده چون هم شما رو گوساله می کنه هم پدر گرامي رو گاو!

در ادامه مبحث شماره 3 مربوط به پدر گاهي ابن جمله هم بكار ميره "****يرم تو راه گوز بابات كه تو رو ريده" كه همون گند زدن به خلقت شما توسط پدرتونه

خلاصه در آخر سعي كنيد كه زياد به خانواده همديگه فحش نديد .در صورت لزوم فحش بر عمه جايز است.تجربه شخصی میگه اگه طرف خیلی هار و وحشی بود و هی داشت فحش می داد یه فحش ننه می گذاری وسط که دیگه بهت فحش اون طوری نده اگه بازم ادامه داد یه مشت آنچنان می زنی توی صورتش که تمام دندوناش بریزه پایین. دفعه بعدی یاد می گیره فحش به خانواده نده. خیلی این حرکتمون زشته. آخه چرا واقعا. ناراحتی به خود آدم فحش بده چرا به بقیه. آخه خودش رو با من چی کار داری سگ توله؟

گيج نظر

یکشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۳

مي خواستم كه بدونه

وقتي سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختري بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشي" صدا مي کرد . به موهاي مواج و زيباي اون خيره شده بودم و آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهي به اين مساله نميکرد . آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و گونه من رو بوسيد . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم . تلفن زنگ زد .خودش بود . گريه مي کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پيشش. نميخواست تنها باشه. من هم اينکار رو کردم. وقتي کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهاي معصومش بود. آرزو ميکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت ديدن فيلم و خوردن 3 بسته چيپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و گونه من رو بوسيد . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم . روز قبل از جشن دانشگاه پيش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نميخواد با من بياد" . من با کسي قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم که اگه زماني هيچکدوممون براي مراسمي پارتنر نداشتيم با هم ديگه باشيم ، درست مثل يه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتيم. جشن به پايان رسيد . من پشت سر اون ، کنار در خروجي ، ايستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون کريستالش بود. آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمي کرد و من اين رو ميدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خيلي خوبي داشتيم " ، و گونه منو بوسيد . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم . يه روز گذشت ، سپس يک هفته ، يک سال ... قبل از اينکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلي فرا رسيد ، من به اون نگاه مي کردم که درست مثل فرشته ها روي صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگيره. ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهي نمي کرد ، و من اينو ميدونستم ، قبل از اينکه کسي خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصيلي ، با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روي شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترين داداشي دنيا هستي ، متشکرم و گونه منو بوسيد . ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم . نشستم روي صندلي ، صندلي ساقدوش ، توي کليسا ، اون دختره حالا داره ازدواج ميکنه ، من ديدم که "بله" رو گفت و وارد زندگي جديدي شد. با مرد ديگه اي ازدواج کرد. من ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اينطوري فکر نمي کرد و من اينو ميدونستم ، اما قبل از اينکه از کليسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدي ؟ متشکرم" ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم . سالهاي خيلي زيادي گذشت . به تابوتي نگاه ميکنم که دختري که من رو داداشي خودش ميدونست توي اون خوابيده ، فقط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند ، يه نفر داره دفتر خاطراتش رو ميخونه ، دختري که در دوران تحصيل اون رو نوشته. اين چيزي هست که اون نوشته بود : " تمام توجهم به اون بود. آرزو ميکردم که عشقش براي من باشه. اما اون توجهي به اين موضوع نداشت و من اينو ميدونستم. من ميخواستم بهش بگم ، ميخواستم که بدونه که نمي خوام فقط براي من يه داداشي باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتي ام ... نيمدونم ... هميشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. اي کاش اين کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر مي کردم و گريه ! اگه همديگرو دوست داريد ، به هم بگيد ، خجالت نکشيد ، عشق رو از هم دريغ نکنيد ، خودتونو پشت القاب و اسامي مخفي نکنيد ، منتظر طرف مقابل نباشيد، شايد اون از شما خجالتي تر و عاشق تر باشه.



البته بعضي اوقات هم ميگين ولي كو گوش شنوا

گيج نظر

ما کجا گوزن کجا :::

قبل از هر چيز بايد سلام كنم.بعدش هم بگم كه بعضي از آدما چقدر بي معرفتن.همينجوري به همه چيز پشت پا ميزنن و فكر بقيه رو نمي كنن.كاش مي تونستم تلافي كنم.اما دلم نمياد.فعلا باي
راستي تا يادم نرفته بگم كه هر كسي كه دوست داره عكسهاي متنوعي ببينه يه سر به چت بازان بزنه عكسهاي جالب و متنوعي داره.

اون روز با دلخوری رفتم موزه حیوانات خشک شده البته رفتنم هم بی حکمت نبود چون دوستم که در اونجا مشغول به کار بود به مرخصی رفته بود منو بعنوان جایگزین معرفی کرده بود. بعداز کلی مکافات به موزه رسیدم و مشغول سر کشی به قسمتهای مختلف موزه شدم. بعداز یک ساعت گشت زدن خسته شدم تصمیم گرفتم که روی یک صندلی کنار کله گوزنی که به دیوار زده شده بود بشینم تازه نشسته بودم که یک خانوم خوشگل بسمت من اومد تا چشمش به من افتاد میخکوب شد و برقی در چشماش افتاد! من که خودمو باخته بودم نمیدونستم چیکار کنم، خانومه شروع کرد به تعریف و تمجید کردن و میگفت خدای من عجب چشمایی عجب ابهتی اینهمه زیبایی قابل تحسینه من که در اوج غرور بودم خودمو موجودی زیبا و ناشناخته فرض میکردم که با صدای ایشان به خودم اومدم که خانوم با صدایی پر از گله و کنایه گفتند : آقا بی زحمت از روی اون صندلی پا شید میخوام از این گوزن بسیار زیبا یک عکس بگیرم نمیخوام شما تو کادر باشید میترسم عکسم خراب بشه

گيج نظر