محمد گيج

Mohammadgij Az Hame Ja Matlab Dare

پنجشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۵

خدا مشتي خاک برگرفت

خدا مشتي خاک برگرفت .ميخواست ليلي بسازد. از خود در او دميد. وليلي پيش از آنکه با خبر شود عاشق شد .

سالياني است که ليلي عشق ميورزد . ليلي بايد عاشق باشد . زيرا خدا در او دميده است و هر که خدا در او بدمد عاشق ميشود .

ليلي نام تمام دختران زمين است . نام ديگرانسان .

خدا گفت به دنيايتان مي آورم تا عاشق شويد .

آزمونتان فقط همين است : عشق . و هر که عاشق تر آمد نزديکتر است . پس نزديکتر آييد , نزديکتر .

عشق کمند من است . کمندي که شما را پيش من مي آورد . کمندم را بگيريد .

وليلي کمند خدا را گرفت .

خدا گفت عشق فرصت گفتگو است . گفتگو با من .

با من گفتگو کنيد .

وليلي تمام کلمه هايش را به خدا داد . ليلي هم صحبت خدا شد .

خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتي خاک را بدل به نور ميکند .

وليلي مشتي نور شد در دستان خداوند.

عرفان نظر آهاري- 40چراغ

گيج نظر