محمد گيج

Mohammadgij Az Hame Ja Matlab Dare

شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۴

ديگر پنجره را باز نخواهم كرد من
تا كه شايد
نگاهم به نگاهي افتد و بويش به مشامم برسد
و من شيفته گل شوم و گل زود پژمرده شود
و من مانم و آرزوي در كنار گل بودن

ديگر پنجره را باز نخواهم كرد من
تا كه بينم دل آسمان گرفته
و من همراه آسمان شوم تا او تنها نماند
و من شيفته پاكيه آسمان گردم و آسمان روشن شود
و بدانم كه در پوچ مي انديشيدم كه آسمان دل نگران است
و من مانم و آرزوي آسمان پاك و عاشق

ديگر پنجره را باز نخواهم كرد من
تا كه بينم آسمان مي گريد
و من هم از سر همدردي با او گريه كنم
و من شيفته اشكهاي پاك آسمان گردم و آسمان آبي شود
و من مانم و آرزوي اشك هاي پاك آسمان

مي نشينم كنار دفترم
در گوشه اي از اتاق
با خود مي گويم و شيفته خود مي شوم
تا كه خود نيز پژمرده شوم
قطره قطره اشك ريزم
تا كه تمام شوم
من دگر تنهايم

ديگر پنجره را باز نخواهم كرد من
مي نشينم تا كه آنكس كه قرار است در فكر و خيال
با من باشد و شيفته من
او خودش
او خودش پنجره را باز كند
تا دگر من از سر اطمينان
هر روز و هر لحظه
با ذوق و شوقي وصف ناشدني پنجره را باز كنم

مي نشينم منتظر
مي نشينم منتظر ..............................
برگرد خواهش مي كنم

گيج نظر