محمد گيج

Mohammadgij Az Hame Ja Matlab Dare

چهارشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۲

بازم عيد

سلام.عيد همه مبارك.اميدارم كه سال خوبي داشته باشين.راستي چهارشنبه سوري خوش گذشت؟


عيد اومده و هوای خونه،
مثل نسيم بهشت ميمونه

عيد اومد و مردم همه عاشق
جيب ما شده از مايه فارق

تو سفره‌ی مردم عشق نابه
تو سفره‌ی ما نونِ و آبِ

عيد اومد و قلب من گرفته
هنوز اکبرمون مکتب نرفته

جيب باباجون رو دولا کرديم
تميزتر از ماتحتِ ملا کرديم

عيد آمد و کون من برهنست
کفشام تابه‌تا، حالم گرفتست

عيد اومد و راستی‌ها تو مجلس،
ميزنن تو سرِ چپيِ مفلس

شوهر آبجيم تاکسی ميرونه
دست راست رو از چپ نميدونه

هی غُر ميزنه رو سر آبجيم
هر روز هم ميشه از خونشون جيم

آق بابام که از پارسال بيکاره
تو جيبشم يه ۱۰ شاهی نداره

عيد اومده و اکبر سيرابی
احمد و رضای کون گلابی

تو بازار کار حمالی گرفتند
ولی هنوز به هيچ‌کسی نگفتند

عيد اومد و من به عشق کوکب
ميگيرم از الاغ باغمون لب

۶ ماه پيش که رفتم خواستگاری
باباش گفت که " تو الدنگ پول نداری"

"کجاست ماشينت و کليد خونت؟!!!
نميخوایم دخترمون بشه کلفت "

شانس من و کوکبم فنا شد
همونروز بود که مغزم جابه‌جا شد

مريمم که جنده‌ی محل بود
خرج يه راه باهاش يه حبِ تَل بود،

الان يه ساليه به من نميده
هر دفعه ميگه " فابِ حميدِ "

عيد اومد و من تو فکر پولم
سيگاری ميزنم و لولِ لولم

عيد اومده و هاشم تو زندون
ميکنه التماس واسه تيليفون

خانم گلی ۳ سال به پاش نشسته
چشمش به درهای خونه بسته

که هاشم ميادش بيرون از زندون
ميرن با هم خريدِ آينه شمعدون

عيد اومد و وقت عشق و حاله
اما دل من پر از ملاله

ای مردم ايران، مردم نور
الهی دلتون باشه پر از شور

ای مردی که انقدر بيکاريد
که کونِ سگ و گربه‌تون ميزاريد

ای مردمی که مايه نداريد
از دست طلب‌کار در فراريد

بريد دعا کنيد به حال بنده
که ديگه بيش از اين حالم نگنده

بشينيد رو زمين يا روی يک تخت
بگيد از حال و روزِ منِ بدبخت

که هرچی بی پولی اِنقده داری
که توی خونتون هفت سين بزاری

بشينيد دور هفت سين،‌بزنيد فک
عيدتون مبارکه مبارک

نويسنده :‌سيا بچه‌تهرون

فابِ حميدِ : دوست‌دختر فابريک حميد است
بزنيد فک :‌فک بزنيد، حرف بزنيد
حبِ تَل : در زبان عاميانه تَل همان ترياک است

گيج نظر

سه‌شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۲

سال نو مبارك

سلام.سال نو مبارك.اميدوارم كه سال خوبي داشته باشيد و به هر چي كه دلتون مي خواد برسيد.امروز چهارشنبه سوري هم يادتون نره.


برقص



گيج نظر

سه‌شنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۲

سايز پاي شما

سلام دوباره.از اينهمه معرفت و مرامي كه داريد تشكر مي كنم و كلي كف بر شدم كه چرا نمي رم كانديد رياست جمهوري بشم با اين همه طرفدار!!!!مرسي كه سر نمي زنيد و اگه هم مياين كامنت نمي زاريد.ما كه كلا بي خيال شديم و اين رسمش نيست به خدا.حالا اين رو بخونيد ببينيد طرف چقدر كف بوده :


منوچهر می‌گفت : در منزل نشسته بودم که تلفن زنگ زدد تلفن کننده، يک خانم جوان سوئدی بودد
پرسيد : منوچهر هستند
گفتم : بستگی به آن دارد که چکارش داشته باشي
گفت : می‌خواستم اندازه‌ی پاهايش را بپرسم

منوچهر ادامه داد، دلم همين جوری ريختد شنيده بودم که اگر کسی به سايز پاها و يا کفش‌های کسی علاقه نشان دهد، معلوم می‌شود که طرف "علاقه مند" ست دد با صدای لرزان ولی استوار جوابدام : اندازه پاهايم 42 است ولی امکان دارد در
آينده، به 45 هم برسدد چون اندازه‌ی کفش‌های خدا بيآمرز، پدرم نيز، 45 بودند
منوچهر افزود که : خانم خوش صدا، پرسيد: آدرس شما اينست
گفتم : آدرس درست همان ست که فرموديد
پرسيدم : حالا کی می‌آيی زمانی بيا، که مادر بچه‌ها، سرکار باشد
گفت : من در کارخانه جوراب بافی کار می‌کنم و برای معرفی محصول جديدمان، آنرا می‌توانم مجانی برايت بفرستم تا امتحان کنيد، شايد مشتری ما شويد
پرسيدم : حالا نمی‌شود، جوراب‌ها را خودتان بيآوريد و " سيگاری" با هم بکشيم
گفت : اگر عجله داری، می توانم جوراب‌ها را توسط شوهرم برايت بفرستم و اگر هم خواستيد می‌توانيد، سيگاری باهم دود کنيد
گفتم : می‌دانی چيه، من هيچوقت جوراب پام نمی‌کنم و سعی می‌کنم سيگار را هم ترک کنم و تلفن را قطع کردم

گيج نظر