روز ولنتاين براي پسرها چه طوري مي گذره؟؟؟؟
پسرخارجی:
وقتی صبح ميره دانشگاه يا ميره سر کار، تمام مدت راجع به اينکه شبش ميخواد چيکار کنه، با دوستاش حرف ميزنه...
وقتی کارش تموم شد، ميره ميگرده دنبال شکلات و مخلفات شب ولنتاين.
اين قسمت ۲ حالت داره . يا قراره با دوست دخترش يه جايی بيرون، يا اينکه قراره دوستدخترش بياد خونش.
اگر با دوستدخترش برن بيرون، که احتمالا يک رستورانيه با اسم ايتاليايي، که ميشينن و با هم حرفهای عاشقانه ميزنند که آدم حالش به هم ميخوره. بعد از ساعتها که با هم دل و قلوه ترکونند و راجع به شراب سر ميز بحثهای علمیشون تموم شد. پسر کادوش رو در مياره که ۱۰۰٪ يک دست Lingerie ( همون شرت و سوتين توری) قرمز يا مشکيه...دختر هم که هرسالاز همينها گرفته خيلی خوشحال ميشه که ميفهمه چقدر همه پسرا خرن. و بعد راه ميفتن ميرن به طرف خونه دختره که برسوننش... و احتمالا" هم ننه بابای دختره خونه نيستند...
اگر قرارباشه که بيان خونهی پسره، آقا راه ميفته و ميره دنبال دختره و مياردش خونشون... با هم سر ميز غذايی که اون پسر بدبخت با ۱۰۰۰ زحمت و بدبختی درست کرده ميشنن... اين قسمت شبيه قسمت بالاست و بعد از اينکه کادوی دختر رو بهش داد ، راهميفتن ميرن در خونه دختره که برسوندش... و احتمالا" هم ننه بابای دختره خونه نيستند...
اينجا ديگه رسيدند در خونه دختره و برای خداحافظی يک لب آبدار از هم ميگيرند..... اين بیناموسی به جاهای باريک ميکشه و قضيه انتقال پيدا ميکنه به اتاق خواب دختره...
وقتی رسيدن به جاهای باريک، دختره ميره و سعی ميکنه اون Lingerie رو که پسره براش آورده بپوشه... ولی تنش نميره... ازقرار معلوم پسره وقتی داشته خريد ميکره تو فکر "سوفيا لرن" بوده... خلاصه از تو کمد يه دونه از اونايی که پارسال دوستپسر قبلياش آوردن ميپوشه....
بر ميگرده پيش پسره...... ازاينجا به بعد ديگه ميدونيد چی ميشه....
پسرتهرونی:
از خونه مياد بيرون.....ميره دانشگاه.... بعد از ۲ ۳ ساعت دودره ميکنه...
چون کاری نداره...ميره تو فرشته۲ ۳ دور ميزنه.... ۷ ۸ تا شماره به هرچی دختره اسکل تو اونجا هست ميده..فقط هم برای ارضای حس اعتمادبنفس شماره ميده...
ميره ايران زمين..... ۷۸ تا شماره هم اونجا ميده...
ميره دنبال زيد عزيزش.... باهم ميرن بيرون.... ميرن يه کافیشاپ ميشينن و پسر يه کادوی باحال به زيذش ميده...
ميره دختره رو برسونه خونشون...و حالااينجا ۲ حالت داره...
اگه بسيج يا کميته بگيره که يه ذره التماس و خواهش ميکنه و بعد با ۸هزار تومان راضيشون ميکنه ..ولی ميگن دختره رو بزاره ولی خودش بره.... به برادران بسيجی ميگه "روز عشاق مبارک.... داف مال شما"
اگه گشتويژه بگيردشون که احتمالا" فارسی هم بلد نيستند... چون همه اين گشتويژهها عربند... ميبردشون منکرات و چوب در آستين هم دختره ميره و هم پسره....
ولی بازم با اين حال... تهرون شهر عشقه
بر گرفته از وبلاگ بچه تهرون
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home