محمد گيج

Mohammadgij Az Hame Ja Matlab Dare

پنجشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۲

خواستگاري





مرد ها مثل چي هستند ؟

: مردها مثل « مخلوط كن » هستند
. در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد

: مردها مثل « آگهي بازرگاني » هستند
. حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد

: مردها مثل « كامپيوتر » هستند
. كاربري شان سخت است و هرگز حافظه اي قوي ندارند

: مردها مثل « سيمان » هستند
. وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكني

: مردها مثل « طالع بيني مجلات » هستند
. هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه مي گويند

: مردها مثل « جاي پارك » هستند
خوب هايشان قبلا" اشغال شده و آنهائي كه باقي مانده اند يا كوچك هستند يا جلوي درب منزل مردم

: مردها مثل « پاپ كورن » ( ذرت بو داده ) هستند
. بامزه هستند ولي جاي غذا را نمي گيرند

: مردها مثل « باران بهاري » هستند
. هيچوقت نميدانيد كي مي آيند ، چقدر ادامه دارد و كي قطع ميشود

: مردها مثل « پيكان دست دوم » هستند
. ارزان هستند و غير قابل اطمينان

: مردها مثل « موز » هستند
. هرچه پيرتر ميشوند وارفته تر ميشوند

: مردها مثل « نوزاد » هستند
در اولين نگاه شيرين و با مزه هستند اما خيلي زود از تميز كردن و مراقبت از آنها خسته مي شويد

برخى خانمها مثل چى هستند ؟
آقايان پاسخ مى دهند!!



خانمها مثل نرم افزار هستند:
روى آقايون كه سخت افزارند سوار مى شوند.

خانمها مثل راديو هستند :
هر چى مى خواهند مى گويند ولى هر چه بگويى نمى شنوند.



خانمها مثل شبکه اينترنت هستند :
از هر موضوعى يک فايل اطلاعاتى دارند.

خانمهامثل چسب دوقلو هستند :
اگر دستشان با گوشى تلفن مخلوط شد, ديگر بايد سيم را بريد.

خانمها مثل موتور گازى هستند :
پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت



خانمها مثل رعد و برق هستند :
اول برق چشمهاشون مى رسه , بعد رعد صداشون.

خانمها مثل ليمو شيرين هستند :
اول شيرين و بعد تلخ مى شوند.

خانمها مثل موبايل هستند :
هر وقت کارى مهم پيش مى آيد در دسترس نيستند.

خانمها مثل گچ هستند :
اگر چند دقيقه مدارا کنيد آنچنان سخت مى شوند که هيچ شکلى نمى گيرند.

خانمها مثل کنتو ر برق هستند :
هر از چند سالى يکبار سن آنها صفر مى شود.

خانم مثل فلزياب هستند :
هرگاه از نزديکى طلافروشى رد مى شوند عکس العمل نشان مى دهند.


خواستگارى:

سر جلسه ء خواستگاري... بعد از نيم ساعت سكوت!
مادر داماد: ببخشين ، كبريت دارين؟
خانواده ء عروس: كبريت؟! كبريت براي چي؟!
مادر داماد: والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده ء عروس: پس داماد سيگاريه...؟!
مادر داماد: سيگاري كه نه... والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه...
خانواده ء عروس: پس الكلي هم هست...؟!
مادر داماد: الكلي كه نه... والا قمار بازي كرد ، باخت! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره...
خانواده ء عروس: پس قمارم بازي مي كنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...
خانواده ء عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...
خانواده ء عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ء عروس: زنش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
..... نتيجه ء اخلاقي: هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين!

گيج نظر